نامه ای به دستم رسید که شهریور سال هشتاد و یک برای چهل سالگی ام نوشته ام، بعد از یازده سال تأخیر بالاخره توانستم بخوانمش.

چه حرفهایی که میخواستم گفته باشم و نگفته ام. و تصورم این بوده، همه آنچه را داشته ام و در حال تجربه اش بوده ام در خاطر و یادم خواهد ماند.

دوست داشتم جزییات بیشتری می نوشتم.

اما نکته ی پررنگی که برای خودم سفارشی و موکد گفته ام، تنهایی ام بوده است، در سن بیست و نه سالگی و در میان آن همه شلوغی، چقدر احساس تنهایی داشته ام.



پنجشنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۳ | ۲:۱۷ ب.ظ | یاســمن بــــــــهاری |