چشم هایم، دو حفره از مغزم به دنیا، از جایی دیگر متصل شده ام به اینجا، چشمهایم آن دو دروغ بزرگ وحشتناک که از کاسه ی سرم تا قلب تو جاده کشیده است و قلبت زبان نمی داند. گنگ در خودش می تپد بی آنکه بداند چشم های من می تپاندش.



شنبه پانزدهم شهریور ۱۴۰۴ | ۸:۲۷ ب.ظ | یاســمن بــــــــهاری |