لطفاً فقط چند دقیقه فقط کمی
آدمانه
رفتار کنید!
.........
این همه شیادی ساتع می شود،
چون، تصویر اصلی، خیلی بزرگتر از، واقعیت وجودش ساخته شده است
........

جایی که خورشید نشسته بود ، خِرَد، غروب کرده بود
درختانِ اندیشه، چون بید بر خود می لرزیدند، و او یقین داشت پیامبری ست که باید بپرستندش از خدا بیشتر
خورشید فروتنیِ متکبرانه ای داشت و عقل حتی دیگر خنده اش نمی گرفت
خودش هم نمی دانست خورشید، که عقلش، منجمدانه، در فریب خویش می سوزد



چهارشنبه هفتم آذر ۱۴۰۳ | ۱:۳۶ ب.ظ | یاســمن بــــــــهاری |