صدایش را صاف کرد با چند سرفه، صرفا برا سرگرمی و ادامه داد.

کله مورچه ای های عزیز، خیلی واضحه جواب معما توی خود معماست، اگر دو میلیارد سکه الماس داشته باشی

مورچینا خنده کنان پرسید الماس؟ کل سکه ش الماس باشه؟

فرامورچه انگشتش را به معنای هیس جلوی دهانش گرفت و گفت بله کل سکه ها الماس باشن و قانون این باشه که هر اتفاقی هم که بیفته هرگز حتی سر سوزن خدشه ای به میزان دارایی شما نمی افته

به هیچ شکلی شما هرگز چیزی رو از دست نمی دید

آیا در اون صورت هیچوقت نگران خواهید بود؟

ایا در اون صورت مراقب خواهید بود؟

خداوند هم به همین شکل صاحب شماست و صاحب تمام هستی و جهان بدون اینکه از دست دادن براش معنا داشته باشه

کوچکترین ذره ای رو که از دست بده صدها برابر بهترش رو میتونه ایجاد کنه

هرگز هیچ ضرری براش اتفاق نمی افته

خب شما به من بگید در این صورت خداوند ایا براش توفیری داره شما دارید نابود میشید؟

؟؟ خوب فکر کنید و بگید

ایا خداوند دخالتی در امورات شما مورچگان ناچیز خواهد داشت؟

چه فرقی برای خالق خواهد داشت اگر صدها برابر تعداد شما، در کمتر از ثانیه نابود بشن؟

آیا خداوند هرگز اهمیتی خواهد داد؟

ایا با عقل تناسب داره خدلوند نگران نابودی شما باشه

شما هم جای او بودیذ در هیچ موضوع مربوط به مورچه ها یا هر مخلوق دیگه هر چقدر هم اون مخلوق صاحب ادراک وشعور باشه هرگز و به هیچ وجه دخالت نمی کردید

پس داستان نسازید و منتظر نباشید تا برای مسائل و مشکلاتتون خداوند به کمکتون بیاد

شما و در واقع همه ما همه مخلوقات فانی و نابود شونده هستیم و تنها بی نهایت می تواند ناجی ما باشد

هر چند بی نهایت هم نیازی به تداوم و جاودانگی ما خرده ریزهای آفرینش ندارد

لاکن خاصیت ذاتیِ بی نهایت این است که از مرگ بیزار است و تا ابد بودنِ هرچیزی را که به خودش متعلق بداند امتداد میدهد

چرا که امتداد بخشیدن و ابدیت برایش لذتبخش و اقتضای وجودی اش است.

تنها اگر به او متصل شویم از فانی به باقی بدل میشویم

و بی مرگی میشویم.

...

مورچگان با چشمهای گشاد و دهان باز به فرامورچه نگاه می کردند و گویی خشک شده بودند.

تمام قصه هایی که ملامورچه ها برایشان به قرث قاطع گفته بودند افسانه شده بود.

خدایی برای نجات صدایشان را نمی شنبد. این یک حقیقت مسلم بود.



جمعه بیست و دوم تیر ۱۴۰۳ | ۳:۳۸ ق.ظ | یاســمن بــــــــهاری |