بس میشه برام درباره زندگیم و شرایطم گلایه می نویسم. گاهی بشدت لازمه آدم غر بزنه نه برای اینکه واقعا نمیخواد داشته هاشو، غر می زنیم چون پذیرش ِ یه سری مسائل هر چند خیلی تکراری لاکن سخته و غر لازم داره.
بخشی از شرایطمون بابت اینه که لازمه وجودیمونه،
یعنی یه سری چیا رو داریم یاد میگیریم
بخشی از شرایطمون برا اینه که باورهای تکراری داریم
بگذریم
همچنان چیزهایی که میخوام اینه تنبلیامو بذارم کنار و داستان بنویسم
و کتابامو مرتب کنم و ریتم عادی زندگیمو ادامه بدم و
برم دنبال دوا درمونِ کم خونیم و
با اینکه بشدت با روابط و تعاملاتم زنده بودم لاکن میدونم بیشتر از حد برخوردار بودم. بسمه.
میدونم خوشبختی و خوشحالی و لذات و انعام و داشتنی ها و سرخوشی ها و ثروت ها و سرمایه ها، تمومی نداره و نهایتش دوره ازم یعنی میشه که بخوام همچنان
ولیک همین که بلد باشم همینها که دارم رو خوب استفاده کنم باقیش دیگه
دارم چرت و پرت های متناقض میگم
بپذیریم ک جاده ی پیشرفت نه سن و سال حالیشه نه شرایط اجتماعی خاصی می طلبه
و خیلی اوقات تنبلیامونه که باعث ناتوانیامون میشه و
تنبلیامونه که بی عرضگیامونو تقویت میکنه
و تنبلیامونه که بن بست میشه برای پیشرفتامون و
بگذریم
یه زندگی موشانه هست که میخوام تجربه ش کنم
شبیه اینه که پتو رو رو سرت بکشی و برا خودت لالایی بخونی
یه زندگی موشانه و محقرانه.
گل اندام که رفت و براش خوشحالم. به درد بودن تو زندگیش نمیخوردم. مثل یه لقمه پنیر و سبزی ِ بیات بودم که اجازه نداشت گازش بزنه.
جادوگر هم دورادور نیم نگاهی داره که ترجیحمه بهم نخوره نگاش.
همسرسابق هم که خیلی وقته رفته خارج و ازش خبری نیست،
و همه اینها قرار م ه که دیگه ن ببینمشون ن یادم بیارمشون ن بهشون فکر کنم ن بیان تو خیالم
کتابام.
زندگی موشانه م با کتابام.
و گورستانی دور از ذهنم از خاطراتِ مه آلودِ محو
من و سیاره کوچک و ارزشمندم و کتابام
.....
اسم وبلاگمو هم تغییر بدم که بهتر.
.: Weblog Themes By Pichak :.