دارم به خودم نزدیکتر می شوم. زنی که سالها در زندانی در اعماق وجودم گرفتار بود. به سلولش نزدیک می شوم و می بینم زنده است و پر قدرت و شجاعانه منتظر من است. این همه سال زیباترین و پرخاصیت ترین و نیرومندانه ترین بخش های وجودم را محبوس کرده ام و حالا می بینم برای نجات خودم و خانواده ام به این زن جسور نیازمندم. گویی این همه سال از انواع گزندها حفظ شده باشد. برای جنگی که این روزها خانواده ام درگیرش هستند.



پنجشنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۴ | ۱۱:۱۲ ق.ظ | یاســمن بــــــــهاری |